Foulex

زندگی و مرگ هیچکدام آزادی نیستند ...

Foulex

زندگی و مرگ هیچکدام آزادی نیستند ...

ساده‌گرایی پپسی‌کولایی

 

      

× تعریف : 

       

در ادبیات فارسی اگر به دنبال تعریف استانداردی برای مینیمال باشیم ، هرگز به تعریف کامل و صحیحی نخواهیم رسید . هر کس تعریف خاصی دارد که اگر همه را کنار هم بگذاریم ، در آخر به این می رسیم که : مینیمال یک داستان خیلی خیلی کوتاه است که در نوشته ، به پایان نمی رسد و ذهن مخاطب باید ادامه اش دهد.

خصوصیت اصلی « مینیمال » زیبایی نوشتاری آن است و حرف زیادی است که در نهایت در چند جمله گفته می شود که منتقدان زیادی هم برای خود دارد که به آن «واقع‌گرایی سوپرمارکتی» ، «آدامس بادکنکی شیک» و «ساده‌گرایی پپسی‌کولایی» می گویند و با اینکه خودم به شخصه گاها از منتقدان مینیمال هستم ، مینیمال های تک جمله ای را واقعا دوست دارم.

        

× پانزده مینیمال محمد مزده : 

      

اسطوره  

      

دست راستش لای در پیکان چهل و هفت پدرش مانده و نمی تواند به هیچ کدام از کسانی که آمده اند تا با او عکس بگیرند ، امضا بدهد

    

    

نیلی  

     

ــ انگار من از بچگی عاشق این رنگ بودم ، اسم این رنگ چیه ؟

ــ تو کوری محمد عزیزم

  

      

مرد 

    

دلش می خواست همانجا در تقاطع آزادی و یادگار بنشیند و گریه کند . سکه ای که برای همسر سابقش و ربع سکه ای که برای همسرش خریده بود را از جیبش زده بودند

       

       

زندگی مشترک 

   

مرد یقه اش را گرفت و فریاد کشید : لعنتی ، نمی خواهی از نگاه کردن و ادا در آوردن برای زنم دست بکشی؟

لبخند زد و با آرامش جواب داد : تنها کافی است ده دقیقه ی دیگر تحمل کنی . دو ایستگاه دیگر پیاده می شوم

زن گفت : ما هم همانجا پیاده می شویم

      

       

نویسنده 

       

داستان های کوتاهش را برای فروش گذاشته بود و دعا می کرد هیچ کدام از دخترهایی که در داستان هایش بودند ، برای خرید نیایند

       

       

یک کلاغ ، سه کلاغ 

       

یک بار یک نفر به یک نفر دیگر گفت که یک نفر از یک نفر دیگر خوشش می آید

آخرش معلوم شد تمامشان به جز آخری که وجود خارجی نداشت ، دروغ گو بودند

        

        

لذت 

    

همیشه قبل از س/ ک/ س ، از همسرش می خواست که دندان مصنوعی اش را از دهانش در بیاورد

      

    

فانی 

     

پدر و مادرش هر دو مرده بودند . برای همین از بچه دار شدن می ترسید

      

      

خودتان قضاوت کنید 

       

هر روز صبح از بالکن ، زن همسایه را که در حیاط خانه اش سیگار می کشید را دید می زد .

آخرش از سرطان ریه مرد

       

          

این مینیمال اسم هم ندارد ! 

       

اینقدر با همسرش قهر بود که سه روز بود لب هایش را نبوسیده بود

       

      

آموزش و 

     

تمام مشق هایش را نوشته بود . اما باز هم خوابش نمی برد و می ترسید که خانم معلم فردا هنوز هم پریود باشد

     

    

اتحاد 

       

سه نفر بودند . دو نفرشان کاملا عاشق آن دختر شده بودند و آن یکی زیاد به دختر ها اهمیت نمی داد .

یک نفر از آن دو نفری که عاشق دختر شده بودند ، پولدار بود و دیگری قد بلند و خوش هیکل بود .

یک روز که سه نفری با هم بیرون رفته بودند ، فهمیدند که اگر می خواهند تا آخر عمرشان تنها نمانند هیچ دختری نباید آن سه نفر را با هم ببیند

       

        

حفره 

      

ــ یک نفر را می شناسم که می تواند شما را از اینجا نجات دهد

ــ خودت چی ؟

ــ من از وقتی یادم می آید همینجا بوده ام

         

         

عاشق 

      

دیوانه بود . هر روز همان ساعت درهمان خیابان منتظر می شد بلکه یک بار دیگر بتواند او را از نزدیک ببیند . نمی دانست بیشتر دختر های آدمیزاد از سگ ها می ترسند

    

        

خوشبخت 

      

وقتی در تختت نیستم ، جای دیگری گریه می کنم 

         

      

نظرات 40 + ارسال نظر

جای دیگری گریه میکنم...

لایک و لینک و گل وبلبل.

سپاس از محبت شما.

ممنون :)
لطف کردید

سلام
آره هیچ قانونی نیست که همزمان اتفاق بیفته
راجع به مینیمال هم به نظرم بهترین مینیمال ها در قالب یه دیالوگ دو نفره نوشته میشن. و گاهی فقط یه جمله.
از این 15 تا " خودتان قضاوت کنید " رو از همه بیشتر دوست داشتم.
به نظرم وقتی دیالوگ دو نفرو می نویسی از زبان محاوره استفاده کن. جذاب تر میشه. مثلا توی " زندگی مشترک " ، می تونست اینطوری باشه :
- لبخند زد و با آرامش جواب داد : کافیه ده دقیقه ی دیگه تحمل کنی دو ایستگاه دیگه پیاده می شم.

پست قبلی اگه داستان نبود چی بود ؟

سلام
من فکر می کنم دیالوگ های دو نفره برای مینیمال شدن حیف هستند
در مورد زندگی مشترک زبان محاوره ی آدم های این داستان در ذهن من دقیقا همینطور بود که نوشته شد
مثلا نفر دوم دقیقا مثل استاد ها حرف میزنه !

پست قبلی نق زدن بود ، بهانه گیری !

به خاطر این همه توجهتون ممنونم

عالی بود .
ایول به ممد
ایول به تو

ایول به خودت و جد و آبادت :دی
مرسی اومدی

قطره 1390/05/12 ساعت 11:20 http://www.adrop.blogfa.com

اسطوره و عاشق رو خیلی دوس داشتم. و ... اتحاد رو.
اتحاد من رو یاد یه صحنه از ذهن زیبا میندازه.
در مورد اسطوره چیزی ندارم بگم. ولی خیلی باهاش حال کردم...
و عاشق... دخترای آرمیزاد باید در مورد اون مخلوقاتی که ازشون میترسن تجدید نظر کنن واقعاً!

« اگه ما هممون دنبال مو طلایی بریم راه همدیگه رو می بندیم و هیچ کدوممون هم نمی تونیم با اون دوست باشیم ، بعد ما میریم سراغ دوستاش اما آنها هم به ما محل نمیدند ، چون هیچ کس دوست نداره که انتخاب دوم باشه . حالا اگه کسی سراغ موطلایی نره نه راه همدیگه رو سد می کنیم و نه به دختر های دیگه توهین می کنیم . این تنها راه برنده شدنه ! »
نظرتون باعث شد کل ذهن زیبا رو دوباره ببینم !
تعبیر قشنگی بود . واقعا قشنگ .
امیدوارم این حرفم ناراحتتون نکنه ولی برام جالب بود که اتحاد و عاشق رو فکر می کنم از دید یه زن بهشون نگاه کردید
شاید خاصیت مینیمال هم همین است
خوشحالم کردید با نظرتون :)

مهدی 1390/05/12 ساعت 11:46 http://shabname-m.blogfa.com/

محمد عزیز درود بر تو باد .
قبل از اینکه مطلبت رو تا آخر بخونم ترسم از اینه که احساس اولم رو از دست بدم . پس بذار همین تکیه تکیه جلو بریم و بعد از خوندن هر مینیمال نظرم رو بدم.

اول از همه نیلی :گاهی و اکثر مواقع بچه ها اسم رنگ ها رو نمی دونن . و عاشق یک رنگی میشن که اسمشو بلد نیستن . و بزرگتر ها با گفتن یک حرف لذت اون رنگ رو از بین می برنند . تو کوری . مگه نمی دونی . خوب معلومه دیگه و...


زندگی مشترک... بهتره بگم اسمشو بذاریم زندگی مسالمت آمیز . حیف از اسم زندگی مشترک .

فانی . اسمی که براش گذاشتی عالیه . ببخشید که نمی تونم احساسمو نسبت به نوشته هات بیان کنم و فقط دارم لذت می برم.

در مورد آموزش و میگم دنیای وحشتناک مدرسه. دنیای وحشتناک کودکانی که اذیت زیادی کشیدن بی آنکه بدانند چرا!

اتحاد: قبول دارم.

حفره: زیباست و حقیقت دارد.

هر چند در آخر میگم هر نویسنده ای دیدگاه خودش رو دارد که شاید به خوبی دیده نشود و این خود لطف هنر است .
اما خواستار شنیدن حرف های خودتون هم هستم و چیزی که باعث میشه محمد این مینیمال ها رو بنویسه .

موفق باشی.

سلام دوست خوبم :)
ممنونم که باز هم اومدی و خوندیم
نظرهاتون در مورد هر مینیمال رو دوست داشتم
در مورد زندگی مشترک ، شاید اسمش به تنهایی مینیمال است ! فکر می کنم گاهی مجبوریم زندگی رو به اجبار به اشتراک بذاریم و این زندگی مشترک با معنی ای که در ذهنمون است فرق می کنه . احساس می کنم کلمه ی اشتراک رو در این اسم دوست دارم . آدم رو نسبت به نقاط اشتراک این سه شخصیت نا خود آگاه حساس می کند .

در مورد « آموزش و » دوست دارم این جمله هم به نوشتتون اضافه کنم : دنیای وحشتناک کودکانی که خیلی زود بزرگ می شوند !

راستش فکر می کنم لطف خوندن داستان به این باشه که شخصیت نویسنده ی داستان و افکارش برامون ناشناس باشه و بتونیم به دور از هر آدم اضافه ای در تنهایی بخونیم و برداشت های خودمان را داشته باشیم
هر کس منو دیده و حرف هامو شنیده ، دیگه داستان ها براش جذاب نبودند و این چیزیه که من نمی خوام :)

مثل همیشه لطف کردی بهم دوست خوبم
شما و محمد رضا دوستانی هستید که همیشه نظرهاتون رو دوست دارم و دلگرم میشم :)

مهدی 1390/05/13 ساعت 10:43 http://miz4goosh.blogfa.com

درود.با ذوق و سلیقه.

مرسی :)

راوی 1390/05/14 ساعت 12:19 http://2cup.blogfa.com

همه شان مینیمالهای خوبی از کار در آمده بودند... داستانکِ (!)مرد.. را از همه بیشتر پسندیدم..مرسی

مرسی راوی عزیز
مرد از اون نوشته هایی بود که هر کسی باهاش ارتباط برقرار نمی کرد
خوشحالم کردی

.... 1390/05/14 ساعت 18:00 http://successking.blogfa.com/

خوندمتون
"خوشبخت"خیلی به دلم نشست

مرسی ...
امیدوارم می کنید !
خوشبخت را خودم هم از همه بیشتر دوست داشتم :)

یاشار 1390/05/14 ساعت 20:55

کارت محشره همین طور ادامه بده
عاشق داستان حفره شدم

مرسی دوست خوبم
حفره رو آدم باید لمسش کرده باشه تا بفهمدش...

آبیدر 1390/05/15 ساعت 22:53 http://abidar123.blogfa.com

ما:به روزیم.

میام :)

مینیمالیسم عینی ترین تصویر روزمره است تو کمترین واژه ها.../
یکی دو تاشو دوست داشتم.../

گاهی عینی ترین تصاویر روزمره هم خیلی وهم اند !
مرسی حسام :)

FarNaZ 1390/05/17 ساعت 15:11 http://doggish.blogsky.com/

این نوشته ها حس جالبی به آدم میدن... :)
___
^ امضا - یک تف بزن پشت تمام عکس ها
^ عینکم شکست... لنزهایم را در نیلی های رنگین کمان جا گذاشتم
^ پیاده میشویم ... 3 نفره...
^ شمارش معکوس ... آخرین دخترک اول از همه برای خرید می آید
^ کودک من بی پدر و مادر - او یتیم است یا من؟
^ زن همسایه قلیان میکشید... نه سیگار...
^ فاصله اندازه ی 3 روز چند بوسه است
^ پریود - زنانگی ... معلم بی حوصله... کشیده ای بغل گوش.
^ دختر آدمیزاد ... باور ندارند که دختر آدمیزاد است...

بعضی هاشو واقعا قشنگ گفتید ...
مثل : پیاده می شویم ...سه نفره
یا : فاصله ی اندازه ی ۳ روز چند بوسه است ؟
در کل خوندنتون رو دوست داشتم
ممنون

FarNaZ 1390/05/17 ساعت 15:12 http://doggish.blogsky.com/

اولین جمله ای رو که با خوندن هر کدوم میومد توو ذهنم نوشتم :)

این آشنا بودن خوبه یا بد؟

آشنا بودن همیشه خوبه ، حتی تو جاهای بد !

وقت کم است و پست طولانی،باشد وقتی دیگر؛که بازگردیم.

عمرا برگردی و بخونی حسین !

جالب بود

مرسی دوست قدیمی

گاهی می خوانمت .. و از آخری خوشم آمد ...

واقعا خوشحالم :)
مرسی

م 1390/05/23 ساعت 18:40 http://paryan.blogfa.com

بزار راستشو بگم .... تعریف الکی به کسی چیزی نداده .... بعضی هاش خیلی خوب بود اما حیف که فقط بعضی هاش بود ...



یه چیزیم درباره ی نوستالژی 3 ...... ما که به سوی فراق میرویم بیا خوشترش بداریم ...

سلام
خیلی ممنون که بازم منو خوندی ...
راستش فکر می کنم این خاصیت مینیمال است . چند کتاب مینیمال هم از بزرگان ادبیات دارم که فقط بعضی هاش به نظرم واقعا خوب هستند که از نظر دیگران اصلا خاص نیستند !
این ما هستیم که باید با مینیمال ها حرکت کنیم و مثل داستان بلند این زحمت رو نویسنده نمی کشه
در هر صورت خوشحالم که به نظرتون بعضی هاش خوب بود
نمی دونم باید باز هم ریسک مینیمال نویسی رو قبول کنم یا نه !

در مورد نوستالژی هم واقعا حرفی نمی تونم بگم
ممنون :)

سلام
ممنونم از کامنتاتون

مطلب خیلی جالبی بود از اون جالبتر داستان ها بودن...

ممنونم واقعا ممنون.

سلام
مرسی از همراهیتون :)

راوی 1390/05/25 ساعت 13:10 http://2cup.blogfa.com

این روزهای گرم باید یادداشتی هم داشته باشند...

:)
واقعا حیف که داره روزامون مثل هم میشه ...

آبیدر 1390/05/26 ساعت 17:15 http://abidar123.blogfa.com

چه عجب !
به روزم:نشانگان.

میام :)

آه ... مینیمال...مینیمال
یک عمر زندگی ست برای خودش
+ "فانی" قشنگ بود.مرسی

مرسی ...
:)

اوهوم .

تعریف چند خطی اول در مورد مینیمال خوب بود .

آخریش خوب بود

اوهوم
ممنون

خواندن مینیمال هایت لذت بخش بود و هر کدام رندی و تازگی خاص خودشو داشت..

لطف کردی دوست من ...

آبیدر 1390/05/27 ساعت 17:08 http://abidar123.blogfa.com

سپاس محمد عزیز.

:)

سلام

خیلی زیبا بودن محمد ...خیلی...

سلام
خوشحال کنندست که بازم آفتابی شدین :دی

علیرضا 1390/05/28 ساعت 18:20 http://yek2se.blogsky.com/

به نظر من تعریف مینی مال این نیست !
این بیشتر تعریف "داستان بیت" ـه ... یه داستان خیلی خیلی کوتاه ...
مثل این:
گنجشک همسایه سر قرارش نرسید ... لعنت به تفنگ بادی همسایه !

مینیمال یعنی چکیده ای کوتاه از یک مفهوم نو یا از یه دیدگاه و تعبیر نو ... به نظر من البته !

مثلا به نظر من بهترین مینیمال اینه :
نقاش نیستم اما نبودنت را درد میکشم !

یه مینیمال خوب همیشه باید یه ترکیب ابداعی داشته باشه !
من فانی رو دوست داشتم !
چون اینطوری بود !
ولی به نظرم بقیه اینطوری نبودند !

مرسی علیرضا
تعریف مینیمال رو از چندین مرجع ترکیب کردم ...

سلام.. خوبین؟
بعد از مدت ها سر زدم به بلاگم..! اولین بلاگی هم که بازش کردم اینجا بود.. مثل همیشه خوشحال شدم که بلاگ شما رو پیدا کردم!
چیزی در مورد مینیمال نمی دونستم.. ولی خیلی عالی بود. به نوعی فوق العاده بود.. جز این بلاگ جای دیگری هم هست که شما بنوسین توش؟!

سلام .مرسی :)
واقعا خوشحالم که بازم اومدید ...
و واقعا ممنون که خوندید و خوشحالم که به نظرتون خوب بودند
نوشته های بدرد بخورم رو تو همین وبلاگ قرار میدم
ممنون :)

.... 1390/05/30 ساعت 00:44 http://www.successking.blogfa.com/

سلام
بعد از مدتها دوری از نت
دلم برای اینجا تنگ شده بود
تازه که نشدید
پس می رم سراغ یکی از ده داستان برتر

سلام
مرسی دوستم ...
این روزا سخته :)

آبیدر 1390/05/31 ساعت 09:15 http://abidar123.blogfa.com

به روزم:دست منه بر دهنم

مرسی که خبر می دهید

RazipeT 1390/06/03 ساعت 13:53 http://www.behvazhe.blogfa.com

kheyliii khafan bud,,chizaye new yad gereftam,,tnx,,
rastiiiiiiii man linkidamet

مرسی
لطف کردی
میام پیشت :)

سلام

چقد قشنگ بودن نیلی و خوشبخت بیشتر از بقیه.

سلام
هنوز هستی ؟‌ :دی
امیدوارم بازم دیر نرسم !

پانی 1390/06/08 ساعت 00:46

چرا دیگه کامنتای من اکسپت نمیشن؟!!

اکسپت میشن پانی !

آبیدر 1390/06/08 ساعت 19:08 http://abidar123.blogfa.com

حیف نیست چون شمایی کم پیدا باشد؟

لطف دارید
باور کنید این روزا زمان غیر قابل کنترل شده !
ولی سعی می کنم چیزیو از دست ندم :)

no-one 1390/06/08 ساعت 22:57 http://emo-s.blogfa.com

سلام و درود
یه مینیمال نویس حوصله زیاده نویسی نداره برعکس من
هنریه...

سلام :)
یکی از دلایلی که من از منتقد های مینیمالم همینه
ممنون

آبیدر 1390/06/11 ساعت 17:39 http://abidar123.blogfa.com

سپاس از مهر شما.
کژال نام زنان است.به زبان کردی:آهو.معرب آن به عبارتی غزال است.
در ضمن بهتر شدن قلمم رو مدیون استادم هستم.
سرفرصت نوشته ی شما رو دوباره خواهم خوند ودرباره ش خواهم نوشت.
گل وبلبل.

مرسی
جالبه .
خودتون استادید :) آرزو می کنم نوشتن تسکینتان باشد

[ بدون نام ] 1392/02/12 ساعت 10:27

وقتی در تخت نیستم جای دیگری گریه نمی کنم!!!!!!
سپاس.
سوشیانت

صالح 1392/07/25 ساعت 12:05

لذت بردم. دست مریزاد.

میگم برخی از اینهارا هایکو از نوع نثر نامید(؟)

بی حوصله ی مودب 1393/04/10 ساعت 02:41

بعضی از داستانک هات خیلی چرت و منحرف بودن ولی در کل جالب بود یعنی بد نبود.

نگار 1393/11/24 ساعت 11:16

ذهنم آماس کرده!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد