Foulex

زندگی و مرگ هیچکدام آزادی نیستند ...

Foulex

زندگی و مرگ هیچکدام آزادی نیستند ...

فروشی

 

 

 

خودم را به بالاترین قیمت پیشنهادی برای فروش می گذارم ... 

 

 

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر

من هر وقت ژولدار شدم شما رو ا ملیون دلار می خرم تا فقط ازم تعریف کنین

از پذیرفتن نسیه معذوریم
شوخی هم نداریم :دی

گفتی کاش می تونستی مثل من بنویسی...خب من به شما می گم می تونی چرا که نه...منم خودم از زمین خاکی شروع کردم!
ولی چند تا شرط داره:
۱)خروس نیت(خلوص نیت)
۲)عشق به ولایت و خط ا ما م
۳)مهم تر از همه :عشق به ا ح م د ی ن ژ ا د
۴)داشتن یه چند دوست خل که هی حرصت بدن
خب اینا رو اگه داری بگو تا بقیه رو بهت بگم!

با این شرایطی که شما گذاشتین من اگه نخوام مثل شما بنویسم باید کی رو ببینم ؟ :دی
...
کلا شوخی کردماااا :دی
ممنون که سر زدی

ببین خودت نخواستی ها!
الهی هر کانالی بگیری ا ح م د ی ن ژ ا د رو نشون بده !

اه اه :دی
چندشم شد
لااقل می گفتی الهی طاعون بگیرم :دی

من می خوام شمارو به بالا ترین قیمت
که یه نخ سیگار هست بخرم.
قیمت پیشنهادیه من یه نخ سیگاره

خیلی قیمت رو بالا کشیدی هاااا
یعنی به نظرت من اینقدر می ارزم ؟

بهای انسان بهشت است پس خود را به بهای اندک مفروش عزیزم.

:دی
حاج آقا تکونم دادی

فرح 1388/07/30 ساعت 17:39

خریدارم
یک کلام ...هر انچه در مشت گره خورده ام یافتی قیمت تو
میفروشی؟

ای کاش می دونستم تو مشتت چی داری فرح
این طوری بهتر ارزش خودم رو می فهمیدم
...
یاد اون صندوقچه ی کوچولوی محمدی که می رقصید افتادم

اگه به محم ود نگفتم !
خائن...
پرزی دنت به این خوشگلی...جیگری...
قد بلند نیسنت که نیست
ریشو نیست که هست
روی سگ نداره که داره
دیگه چه می خوای ؟
ها؟
از خداتم باشه که همه ی کانالها محم ود رو نشون بدن...
از لون زنهای ...که بهتره!
خدایا توبه!

:دی
واقعا خوش سلیقه ای
خوشم اومد :دی

آخرین پیشنهاد قیمت چقدر بوده؟ :دی

فکر کنم مفت نمی ارزم :دی

فرح 1388/08/01 ساعت 22:11

مشت من ...شب که می شه ، ستاره چینی می کنه
عمریه که کارشه
مشت من ... ستاره چینی همه ی نیازشه

دارم وسوسه می شم فرح ...

س -ف 1388/08/01 ساعت 23:13 http://swan.blogsky.com

به قیمت همه نداشته هایم...
می فروشی؟

فکر می کنم داشته هاتون اینقدر زیاد باشه که نداشته هاتون اصلا به چشم نمی آد !

خیلی دلم میخواست کمکت کنم محمد جان اما از بدشانسی راسته کارم نیستی ...!!!

:دی
دستت بی بلا

من نمی خرم...ولی فک کنم به قیمت یک داستان قشنگ بشه شما رو خرید!
یه داستان!

چقدر دست و دل باز !
واقعا لطف داریناااااا :دی

:دی
این داستانو البته هیچ کسی غیر از خودتون نمی تونه بنویسه...
داستان ِزندگی خودتون:)

واقعا قشنگ گفتید ...
هر آدمی فقط به اندازه ی یه داستان ارزش داره
ممنون

وزمانی شده است که بغیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست

:(
خیلی ارزون

قیمتو راه بیا مشتری شیم ؛)

:دی
قابل شما رو نداره

Gorkiy 1388/08/06 ساعت 16:36 http://kafka-gorkiy.blogfa.com

ای وای! نکن محمد جان با خودت این کارو! حیفی شما! شمارو موزه باید بخره!

:دی
موزه ی حیات وحش دیگه ؟!
دست شما درد نکنه :دی

سلام
من همیشه در آخرین ساعات روز به تره بار می رم و میوه هایی رو که کسی هواخواهشون نبوده می خرم . وقتش شد بگین شما را هم خودم بر دارم .

واقعا حکایت من مثل همون میوه ها شده دوست من :)

رویا 1388/08/11 ساعت 01:47

انگار دیر رسیدم و دوستان تو رو چوب زدن..
من اهل خریدن چیزی که مادی نیست نیستم..اگه زود هم می رسیدم تو رو به قصد خریدن نمی خواستم..تو رو می خواستم چون ارزش داری..همین..

ممنون دوست خوبم
خوشحالم ...

در انتهای هر سفر
در ایینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در ایینه به حز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟

مرجان 1388/08/11 ساعت 11:01

چرا فروش؟؟
خسته شدی از خودت؟

شایدم از دنیام و آدمهای اطرافم ...
شایدم بر عکس ، می خوام با خودم از اول شروع کنم
به هر حال خوبه که آدم ارزش خودشو برای دیگران بدونه ...

FaFa 1390/01/22 ساعت 11:59

فروشی نیست!
ختم کلام م م م م ....

:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد